پرنسس کوچولو

شادن و حال و هوای نزدیک نوروز 95

سلام دختر زیبام خیلی خیلی تاخیر داشتم تو ثبت خاطرات عذر می خوام. اما امروز چهارشنبه اسفند نزدیک سال نو شما هم خیلی خوشحالی و الان مهمونی و مسافرت رو می دونی چیه و دوست داری و دختر حرف گوش کنی هستی البته غیر از مواقعی که شیطون می شی . دخترم یواشکی امروز رفتی بابی رو بوس کردی خیلی بامزه بود کارت و خیلی دوست داری جلوی اینه یا برای ما و مامی جونی هات سخنرانی کنی عاشق نصیحت کردن و خوب و بد یاد دادن به مایی و کلی به اینه درس میدی  و دوست داری استیکر سند کنی و عاشق چرخیدن و سر گیجه گرفتنی میدویی و شیطونی و بازی میکنی دوست دارم نفسم.
5 اسفند 1394

شناختن پول و شما

شانی کوچولو شما دیروز وقتی بابا پدرام جون نشته بود دست های نرم و کوچولوت رو بردی سمت زیپ جیب پشت شلوارکش و گفتی باباجو پول ما با تعجب همدیگر و نگاه کردیم و زدیم زیر خنده.
17 خرداد 1394

لغتنامه شادن کوچولو تا 19 ماهگی

دخترم من ومامی داشتیم تی وی می دیدیم که مجری گفت بی بی ها تا 18 ماهگی باید 50 لغت بلد باشند اما ما شمردیم که شما 84 لغت بلدی و به کار می بری عشق با هوش و بازیگوشم.که تو پست های بعدی برات می نویسمشون. یه چیز جالب که میگی همه عاشقشیم ای بابا گفتنت . وقتی یه کاری رو گیر می کنی میگی.نفسسم.  
17 خرداد 1394

نوروز 94 (18 ماهگی دختر کوچولوم)

سال نو همه و دختر خوشگلم شادن جون مبارک این هم چند تا عکس در آغاز سال نو البته سال تحویل دخترم تو بغلم خواب بود و تنها نبود سه تایی با بابا جونی دور هم بودیم.                                    مامی فدای فیگورت عاشقتم .                                                                                     عروسکم دوست دارم.  ...
17 فروردين 1394

دختر لوس من

دختر ناز  من  چند وقته یاد گرفتی با ناز حرفهاتو میکشی و خودت لوس میکنی هرچی می خوای بگی و موقعی که ازت میخوام عکس بگیرم قشنگ آماده فیگور گرفتن میشی و لبخند  میزنی نفس مامی .دوست دارم.  
3 اسفند 1393

مهمونی خونه خاله ای تو رشت

سلام نفس خاله این دومین باریه که مییای اینجا پیش خاله، امروز صبح رفتیم ددر کلی خوش گذروندیم شما تند تند با اون پاهای کوچولوت میدوییدی این ور اون ورو مسیر ما رو تعین میکردی راضی هم نمیشدی بیای تو بغلمون من واست یه پفیلا که خیلی دوست داری خریدمو شما به هوای اون اومدی تو بغلمو با اون انگشتای نازت که خاله ضعف میکنه واسشون شروع کردی به برداشتن و خوردن بعدش که رفتیم خونه همشو ریختی رو زمین و پخشو پلا کردیو باهاشون بازی کردی آخه علاقه زیادی به اینطور کارا داشتی خلاصه بهترین روزای عمر خاله داره همین روزا با حضور شما میگذره فرشته کوچولوی من خاله عاشقته بند دلم 
12 بهمن 1393

دی ماه 93 آغاز شانزده ماهگی گل کوچیکم

  اغاز زمستون و شب یلدا تو تهران و روزهای کریسمس گذشت و کلی خوش گذروندیم .   گل کوچولوم وقتی منو با با جون رفتیم اتلیه خوشه عکسهای تولدت رو بگیریم دیدیم عکس شما رو بزرگ کردن تو اتلیه زدند ما کلی ذوق کردیم.خوشگل ترین دختر دنبا دوست دارررررررررررررررررررررررم.  اینم چند تا عکس زمستونی.   ...
18 دی 1393

بدون عنوان

سلام جوجوی جیگر جونم  می خوام بهت بگم که خیلی با هوشی یه کارایی میکنی دختر خوشگلم که دیگه معلوم شده که بزرگ شدی آواز  می خونی بابا رو با شعر میگی دیشب صداتو منو بابایی ضبط کردیم بعدش خودت با تعجب گوش کردی. یه بازی جدید یاد گرفتی که وسایل  رو از روی میز  بر می داری و اونا رو یکی یکی با کنترل من به بابی جونی مدی بد خیلی با مزه میدویی میری بعدی رو بیاری و وقتی تموم مدشن همه رو دونه دنه پس می گیری منم دنبالت میدوم  دختر نازم سرتو باعشوه زیاد و لبهای پر از خنده و چشمهای ناز دار تا حد ممکن میبری عقب ما هم گلوتو میبوسیم و قلقلک میدیم میزنی زیر خنده و دوباره از اول بازی شرو ع میشه . شادن من ،کار من این شده که تم...
24 مهر 1393